نسیم دریا

وبلاگ هنری و خبری

نسیم دریا

وبلاگ هنری و خبری

برشی از کتاب

در کنار ساحل قدم میزدم و میخواستم

به جایی دیگر بروم که درخشش چیزی 

از فاصله دور توجهم را به خود جلب کرد.


جلوتر رفتم تا به شیء درخشان رسیدم.

نگاه کردم دیدم یه قوطی نوشابه است،

با خودم فکر کردم در زندگی چند بار

چیزهای بی ارزش من را فریب داده 

و من را از مسیر اصلی خودم غافل کرده است 

و وقتی به آن رسیدم دیدم که چقدر بیهوده بوده است. 

ولی آیا اگر به سمت آن شیء بی ارزش نمیرفتم 

واقعا می فهمیدم که بی ارزش است 

یا سالها حسرت آن را میخوردم!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد